معنی مثل صادق نبودن
حل جدول
ریگ در کفش داشتن
لغت نامه دهخدا
نبودن. [ن َ دَ] (مص منفی) عدم. نیستی. وجود نداشتن. معدوم بودن. مقابل ِ بودن.
صادق
صادق. [دِ] (اِخ) رجوع به صادق سمرقندی شود.
صادق. [دِ] (اِخ) لقب اسماعیل پیغمبر است. رجوع به اسماعیل شود.
صادق. [دِ] (اِخ) ابن یوسف مجود. او راست رساله ای در تجوید.
صادق. [دِ] (اِخ) ابن صالح. از مردم اصفهان. او راست: کتاب شاهد صادق که نسخه ای از آن در مدرسه ٔ اصری است. (احوال رودکی ص 511).
صادق. [دِ] (ع ص) نعت فاعلی از صدق. راستگو. مقابل کاذب. راست گوینده. ج، صادقون، صادقین:
این دو صادق خرد و رأی که میزان دلند
بر پی عقرب عصیان شدنم نگذارند.
خاقانی.
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
صادق تر از او عاشق بنمای کدام است آن.
خاقانی.
از صادقین وفا طلب از قانتین ادب
وز متقین حیا و ز مستغفرین بیان.
خاقانی.
سر انداز اگر عاشق صادقی
تو بدزهره بر خویشتن عاشقی.
سعدی.
|| راستین. راست و درست. خالص:
یا دوستی صادق یا دشمنی ظاهر
یا یکسره پیوستن یا یکسره بیزاری.
منوچهری.
که هیچکس از اعیان از دل پا پیش این کار نداشت و به حقیقت رغبتی صادق ننمود... (تاریخ بیهقی ص 412). باید که طعام بر شهوت صادق خورند وتأخیر نکنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). و چندانکه مایه ٔ وقوف افتاد... به رغبتی صادق و حرصی غالب در تعلم آن می کوشیدم. (کلیله و دمنه). به رغبتی صادق... روی به علاج بیماران آوردم. (کلیله و دمنه). بکوشم تا بیّنتی صادق به دست آید. (کلیله و دمنه). تا در تحصیل فضل و ادب همتی بلند و رغبتی صادق نباشد... این منزلت نتوان یافت. (کلیله و دمنه).
عشق تو بس صادق است آه که دل نیست
باده عجب راوق است و جام شکسته.
خاقانی.
|| (اِ) فجردوم. بام دوم. بام پسین:
چون شب مرا ز صادق و کاذب گریز نیست
تا آفتابی از دل دروا برآورم.
خاقانی.
مشعله ٔ صبح تو بردی به شام
کاذب و صادق تو نهادیش نام.
نظامی.
صادق. [دِ] (اِخ) ابن اشعث. شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) شمرده است. امامی و مجهول الحال است. (تنقیح المقال ج 9 ص 90).
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به آلمانی
Abwesenheit, Mangeln [verb]
فرهنگ فارسی آزاد
صادِق، جناب ملا صادق باد کوبه ای اِبْن ملا ابراهیم خلیل مجتهد مکرر محبوس شدند و آخر الامر در بادکوبه بضرب گلوله اعداء بشهادت کبری نائل شدند. الواح مبارکی از قلم مبارک حضرت عبدالبهاء باعزاز ایشان عزّ نزول یافته که از جمله آنها لوحِ پر سوزِ «ای صادقم ای صادقم » به نظم و بلسان ترکی است. صادق های صادق و جان نثار دیگر هم در این ظهور مبارک بوده اند که شرح احوالشان در تواریخ مسطور میباشد،
صادِق، سید صادق معروف به مجتهد سنگلجی مصدر مظالم بسیار در اوّل ظهور گردید و ذکرش در الواح به «سیّد کاذب» آمده است،
معادل ابجد
877